سفالگرى یکى از نخستین هنرهایى است که بشر اولیه بدان روى آورد و هیچ هنرى تا این اندازه در میان ملتهاى مختلف و در اقصى نقاط جهان رواج نداشته است.
برخى از دانشمندان سفالگرى را بعد از سبدبافى، قدیمىترین صنعت مىدانند و سبدبافى را علت اصلى روى آوردن انسان در هزاران سال قبل به سفال مىدانند؛ زیرا انسان براى حمل و نگهدارى مایعات و برخى دیگر از نیازهاى زندگىاش، احتیاج به ظروفى داشت که بتوانند این مواد را در خود نگه دارند.
از این رو با گِلاندود کردن سبدهاى خویش، توانست تا حدى این نیاز خود را رفع کند و بعدها که از سرِ اتفاق یا بر اثر تجربه دریافت که آتش، گِلِ خام را استحکامى دیگر مىبخشد و خاصیتى ممتاز به آن مىدهد، استفاده از حصیر و سبد را براى ساخت ظروف سفالى وانهاد و تنها با استفاده از گِل به ساخت ظروف ماندگار اقدام کرد. بىشک پایدارى و دوام طولانى سفال باعث شده است که انسان در دورههاى مختلف تاریخى آمال، آرزوها، خاطرات و ... خود را بر ظروف و لوحهاى سفالى نقش کند و براى آیندگان به یادگار بگذارد؛ زیرا دانش امروز، درباره آداب و رسوم و فرهنگ و تمدن گذشتگان، تا حد بسیار زیادى وابسته به سفالینههاى به دستآمده از دوران باستان و نقوش نقشبسته بر روى آنهاست.
این نقوش که در هر دوره از زندگى بشر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن هر منطقه بوده است، کتاب تاریخ آن دوره به شمار مىرود. خاصیت ماندگارى سفال در برابر عوامل مخرب جوى به خصوص هنگامى که با لعاب پوشیده شده باشد، عامل مهمى در استفاده از آن براى انتقال تاریخ گذشتگان به دوران ما بوده است. شاید به همین دلیلِ ماندگارى سفال باشد که مردمان تمدنهاى پیشین، مردگان خود را درون خمرههاى سفالین مىگذاشتند تا جسد آنها از گزند آفتها و فساد در امان بماند و براى زندگى در دنیاى پس از مرگ به مشکلى برنخورد! در مقاله حاضر، نگاهى اجمالى به سفالینههاى به دستآمده از منطقه سیلک کاشان انداخته و سعى شده است که این سفالینهها از نظر فرم ظروف و نقوش آنها و همچنین کاربرد طرحها و نقوش الهامگرفته از آنها، از ظروف مدرن و امروزى مورد بررسى قرار گیرد.
آشنایى با منطقه سیلک و دورههاى تاریخى سفالگرى در آن تپه سیلک که در سه کیلومترى جنوب غربى کاشان و در شرق چشمه فین - در حاشیه کویر- قرار گرفته است، شامل دو تپه شمالى و جنوبى مىشود که بین 600 تا 800 متر از یکدیگر فاصله دارند. تپه شمالى که کوچکتر از تپه جنوبى است و شش متر بلندى دارد، شامل دو دوره به نامهاى سیلکI و II است و تپه جنوبى با متوسط ارتفاع 14 متر، دورههاى سیلکIII، IV و V را در بر مىگیرد. در امتداد تپه جنوبى «نکروپل» (شهر مردگان)، دوره «الف» قرار دارد که تا نزدیکى روستاى «دیزچه» کشیده شده است. این روستا در جوار این تپههاى باستانى قرار دارد. همچنین گورستان دوره «ب» در 200 مترى تپه جنوبى واقع شده است که از گورستان «الف» جدیدتر است.
رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی نخستین کسی بود که به نمایندگى از موزه لوور پاریس در این تپهها به کاوش پرداخت. او در سالهاى 1314 - 1313 و 1316 خورشیدى، دست به حفارى در سیلک زد و ابتدا به حفارى در تپه شمالى پرداخت. گیرشمن معتقد بود که: «نقش انسان روى سفالهاى منقوش در سیلک بسیار قدیمیتر از یونان است که نیمرخ انسانى در قرن هشتم پیش از میلاد در ظروف گلى تکامل یافته آن ظهور کرده است.»
او همچنین بر این باور بود که سیلک کهنترین محل استقرار انسان در فلات ایران بوده است و نخستین اثر بازمانده از ساکنان سیلک را به هزاره پنجم پیش از میلاد نسبت مىداد.
بررسى سفالینههاى دورههاى سیلک
سیلکI :
شامل چهار لایه مىشود:
در لایه اول: سفالها دستساز هستند و به رنگهاى قرمز، خاکسترى و سیاه دیده مىشوند که در برخى از ظروف، این رنگها به تنهایى به کار رفتهاند و در برخى دیگر از ظروف، رنگ با نقوش سادهاى همراه مىشود. گِل به کار رفته در ظروف این دوره، چندان استحکام ندارد و در آن بقایاى گیاهان مانند علف و کاه و گاهى نیز شن به چشم مىخورد. سفال در این دوره ظرافت ندارد و به دلیل دستساز بودن، از تقارن و توازن بىبهره است. نقوش به کار رفته نیز شامل خطوط ساده مثلثى، خطوط راست و نیز طرحهاى کنگرهدار است.
در لایه دوم: رنگ قرمز تیره به ظروف راه پیدا مىکند و ماده اولیه آن نیز کیفیت بهترى مىیابد، اما به دلیل پخت ناقص که به ابتدایى بودن کورههاى آن دوران بازمىگردد، در ظروف لکههاى سیاه و کدرى مشاهده مىشود. در ظروف این دوره، سطح داخلى نیز با نقوش ساده تزیین شده است و در برخى از ظروف نیز دایرههاى تو در توى سیاهرنگ بهعنوان عنصر تزیینى نقش بسته است.
لایه سوم: در این لایه، سفال خاکسترى یا سیاهرنگ است و نقوش نیز مانند لایههاى قبلى است و تغییر چندانى در آنها مشاهده نمىشود.
لایه چهارم: سفال به رنگ قرمز روشن دیده مىشود و در گِل آن نیز کاه به چشم مىخورد. در ظروف این لایه، نقش چندانى نیز در ساخت آنها دیده نمىشود.
سیلکII : سه لایه را در بر مىگیرد. در این دوره نیز هنوز از چرخ سفالگرى خبرى نیست و ظروف با دست ساخته شدهاند. ظروف ساخته شده در این دوره، ظرافت بیشترى نسبت به سیلکI دارد ولى در ماده اولیه ساخت آنها هنوز کاه و علف (شاموت) به چشم مىخورد.
رنگ غالب سفال در این دوره قرمز اخرایى با پوشش براق است. نقوش روى ظروف نیز از عناصر هندسى ساده تشکیل مىشود، اما در اواخر دوره، اندکاندک نقوش جانورى نیز وارد طراحىها مىشود، ولی از نقوش گیاهى خبرى نیست.
در لایه سوم این دوره، زندگى مردمان دچار تغییر مهمى شده است که عبارت است از تولید غذا به جاى جمعآورى آن. این تغییرات با مهاجرت ساکنان تپه شمالى به تپه جنوبى همراه است که آثار آن در ظروف به دست آمده مشاهده مىشود. این تغییر فرهنگ، اثر عمیقى بر آثار سفالى ساخته شده بر جاى مىگذاشت؛ بهطورى که از هنر سفالگرى در این دوره، به عنوان انتزاعىترین هنرها یاد مىشود. به عنوان مثال، هنرمند در این دوره با استفاده از چند خط ساده، تصویر بز کوهى را که در حال جست و خیز است به نمایش گذارده و توانسته است تمامى حالتهایش را به بیننده منتقل کند. نکته قابل تأمل در این نقوش، ابداعى بودن آنهاست.
نکته دیگرى که در تزیینات سفال این دوره و دورههاى قبلى باید به آن توجه کرد، این است که خطوط و نقوش هندسى نقش بسته بر سفالینهها، ملهم از هنر سبدبافى است. چه، در بسیارى از طرحهاى تزیینى، به طرحهاى لوزىشکل یا خطوط موازى و نقوش شطرنجى برمىخوریم که شباهت بسیارى به تار و پود سبدهاى بافتهشده از ترکههاى نازک درختان دارد. از دیگر خصوصیات این دوره، کوچکتر بودن سفالینههاى ساخته شده نسبت به دورههاى قبلى است که مهارت بیشتر سفالگران را مىرساند.
سیلک دوره III متعلق به 4200-3500 ق.م: متشکل از هشت لایه است. در سفالینههاى سه لایه اول هنوز اثرى از چرخ به چشم نمىخورد، اما در لایه چهارم، چرخ وارد عرصه فعالیت سفالگران شده است. سفالهاى این دوره، درون کورههاى سفالگرى پخته شده و از پخت مناسبى برخوردار است. در تزیین روى سفال، ارتباط میان دورههاى قبلى مشاهده مىشود و نقوش دوران گذشته، در این دوره نیز براى تزیین به کار رفته است.
از تحولات این دوره مىتوان به استفاده از نقوش انسانى براى تزیین سفال اشاره کرد که در دورههاى قبلى سابقه نداشته است.
همچنین در این دوره نوعى علایم و خطوط ابتدایى به چشم مىخورد که نوعى خط رمزى است و تاکنون رمزگشایى نشده است. سفالگرى در این دوره، توسط افراد ماهر انجام مىشده است و استفاده از چرخ، به سفالگران امکان مىداده است که اشکال را با دقت و نظم بیشترى به کار برند و ظروف ساخته شده از تقارن و ظرافت بیشترى برخوردار باشد. ماده اولیه به کار رفته براى ساخت ظروف، کیفیت بهترى داشته و استفاده از بقایاى گیاه و کاهِ خردشده، منسوخ شده است.
سفالینههاى این دوره، بیشتر به رنگ زرد کمرنگ و گاهى نیز مایل به سبز است. در نقوش این دوره، علاوه بر طرحهاى هندسى، نقش جانوران وحشى، پرندگان و مار نیز دیده مىشود. دوره سوم سیلک، با سفال نخودى رنگ آغاز مىشود. در دو لایه اول و دوم، سفالهاى دستسازى یافت شده که به رنگ قرمز اخرایى و خاکسترى است و از آنجا که این سفالها در کورههاى پیشرفتهترى نسبت به دورههاى گذشته پخته شده است، از لکههاى سیاهرنگ دورههاى قبلى در آنها اثرى به چشم نمىخورد.
از لایه سوم به بعد، پیشرفت شگرفى در سفالگرى سیلکIII به وقوع مىپیوندد.
ماده اولیه، سفال خالص و وَرز داده شده و بهخوبى پخته شده است. همچنین روى سفالها، پوشش نازکى از دوغاب گِل حاوى سیلیس وجود دارد که باعث درخشندگى آنها شده است. در لایههاى چهارم و پنجم، این پوشش به رنگهاى قرمز کمرنگ، سفید، زرد، بلوطى و شترى دیده مىشود. در این لایهها به ظروف پایهدارى برمىخوریم که در دورههاى قبلى ساخته نمىشده و در این لایه ظهور پیدا کردهاند.
از لایه پنجم به بعد نیز ساخت ظروف لولهدار رایج مىشود و در لایه ششم، این لولهها شبیه منقار برخى از پرندگان شده است. در این لایهها، نقش روى ظروف براق است و تا حدودى برجسته مىنماید. این نقشها نیز مانند لایههاى قبلى از دوغاب رُس حاوى سیلیس فراوان و اکسیدهاى فلزات براى رنگ دادن ایجاد شده است. در این لایهها فقط سطح بیرونى ظروف منقوش شده است و درون ظرفها، بدون نقش باقى مانده است.
در لایه پنجم و لایه بعدى، نقوش سفالینههاى شامل نقوش اصلى مانند پرندگان، درخت، حیوان و انسان است که در لابهلاى این نقوش اصلى، خطوط هندسى بهعنوان نقوش فرعى، خودنمایى مىکند. در لایه ششم، براى نخستین بار به تصویر سگ برمىخوریم. اتفاق مهم دیگرى که در لایه ششم به وقوع مىپیوندد، گرایش به سمت انتزاع محض و نیز اغراق در طراحىهاست. تا قبل از این لایه، هنرمند نقوش گیاهان و جانوران را همانطور که مىدید، ترسیم مىکرد، اما بعد از آن، اغراق در طراحىها به چشم مىخورد. مثلاً شاخ حیوانات شاخدار به صورت اغراقآمیزى بلند و بدنشان کوچک رسم شده است.
همچنین بدن جانور تنها با چند خط ساده نشان داده شده است. این کار در لایه هفتم تا آنجا گسترش مىیابد که سفالگر سیلک به فرمها و ترکیبات جدیدى مىرسد و به خلق نهادها روى مىآورد. در این لایه که بنا به نظر برخى از دانشمندان، انتزاعىترین دوره هنرى است که به دلیل سکونت و استقرار در روستا پدید آمده است، هنرمند به بیان رمزى مشاهداتش از طبیعت پرداخته و با به تصویر کشیدن صحنههایى از زندگى انسانهاى اطرافش، بیننده را با مفاهیم عمیقى درگیر کرده است. از نقشهاى بارز این لایه، مىتوان به انسان در حال شکار، مرد جنگجو، کشاورزان و زنان در حال رقص که شاید بیانگر نوعى مراسم مذهبى باشد یا شادى پس از برداشت محصول اشاره کرد.
در لایه هفتم، سفالگران بهشدت به انتزاع روى آوردهاند و در نشان دادن نقوش، تا به آنجا پیش رفتهاند که تنها با چند خط، به بیان مفاهیم و نقوش پرداختهاند. این گرایش به انتزاع و تغییر در نمایشِ اشکال، به احتمال فراوان ناشى از تغییرات مهمى بوده که در زندگى مردمان سیلک به وجود آمده است که به گمان دانشمندان، سکونت در روستاست. در این لایه، نقوش، نوعى مفهوم عمیق را منتقل مىکنند و از حالت بیان صِرف موضوعات، دور شدهاند. بهعنوان مثال، مىتوان به نقش انسان شکارچى در حال تعقیب و گریز و شکار حیوانات وحشى یا انسان نیمهبرهنه یا نیمتنه انسانى با هیکل اغراقآمیز و کشاورزان و زنان در حال رقص اشاره کرد.
در لایه هشتم نیز سفالینهها مانند لایه هفتم است و شاید نتوان تفاوت چندانى میان این دو لایه قائل شد.
البته برخى از دانشمندان نیز براى سیلک III تنها هفت لایه را برشمردهاند و عملاً لایه هشتم را نیز با لایه هفتم یکى دانستهاند.
سیلکIV (؟ - 3200 ق.م): در این دوره، تغییرات بسیار مهمى در تولید سفال روى داده که عبارت است از: منسوخ شدن سفال منقوش و رواج ساخت سفالهاى تکرنگ با زمینه خاکسترى که بر روى آن لعاب قرمزرنگ ضخیمى نشسته است. این لعاب از دوغاب گِل رُس سرخرنگ که حاوى اکسید آهن فراوانى بوده، تولید مىشده است. گاهى نیز این لعاب سرخرنگ براى ترسیم نقوش البته بهصورت محدود و کاملاً انتزاعى به کار مىرفته است. ظروف سفالین این دوره فرمهاى خود را از ظرفهاى فلزى آن دوره برگرفتهاند و همچنین شباهت فراوانى با ظروف تولیدشده در اروک واقع در جنوب بینالنهرین دارد.
از ظروف ساختهشده در این دوره مىتوان به ظرفهاى لولهدار یا نوکدار و همچنین ظروف کروى شکمدار مانند کوزه، اشاره کرد که براى گردن آنها چندین خط موازى یا خطوط متقاطع و شطرنجى به رنگ سیاه رسم شده است. باستانشناسان علت این تغییر در شیوه ساخت ظروف را حمله شدیدى مىدانند که در 3200 سال پیش از میلاد به این منطقه صورت گرفته و باعث ویرانى و آتش گرفتن آن شده است. در واقع فرهنگ حاکم بر سفال سیلکIV بر روى خرابههاى سیلکIII پا گرفته و رشد کرده است.
در لایه دوم سیلکIV ، به سنگنبشتههایى برمیخوریم که متعلق به دوره پیشعیلامى است و به احتمال زیاد بر اثر روابط تجارى بین این دو سرزمین، وارد سیلک شده است. این نوشتهها هم به صورت سندهاى بایگانى و هم بهعنوان رسیدِ پرداخت و دریافت در سیلکِ آن زمان رایج بوده است. برخى از این سنگنبشتههاى کوچک را سوراخ مىکرده و با نخ به کالاى مورد نظر مىبستهاند که بهعنوان برچسب قیمت کالا یا مشخصات بوده است. ساخت استوانههایى با نقوش کندهکارى شده بر روى آنها، از دیگرمشخصههاى سیلک دورهIV است.
در کل، سفالینههاى این دوره را مىتوان به کوزههاى ظریف و کوزههاى خشن ناصاف تقسیم کرد. به کوزههاى ظریف معمولاً لولهاى ناودانى شکل متصل شده است. این ظروف، خاکسترى رنگ و بدون نقش هستند و تنها بین دو تا چهار خط سیاهرنگ گرداگرد آنها رسم شده است. دیزىهاى عدسى شکل به رنگ سبز روشن با چند خط مشکى در پیرامون ظرف، کوزههایى با دو دسته در نزدیکى گردن، با رنگى متمایل به سیاه که سطحش از لعاب قرمزرنگ پوشیده شده است و نیز جامهاى بلندقد یا کوتاه دستهدار که با لعاب سرخرنگ زینت داده شدهاند، از ظرفهاى بارز این دورهاند. گذشته از اینها، ساغرهایى ناصاف با لولههاى کوتاه و جام و کاسه دستسازِ شاموتدار و همچنین خمرههاى بسیار بزرگِ بدون نقش، کوزههایى با دو دهنه و کوزههاى منقوش با خطوط متقاطع لوزى شکل و چهارخانه که همگى از خاک سیاه یا خاکسترى رنگ ساخته شده و با لعاب سرخرنگ رُسى تزیین شدهاند، در این دوره وجود داشتهاند.
نکته قابل توجه در سفالینههاى این دوره، شباهت فراوان این ظروف به ظرفهاى منطقه بینالنهرین در دوره جدید «جمدت نصر» است که قدمتشان به 2900 ق.م بازمىگردد. با اینهمه، با متزلزل شدن ارکان حکومت بابل که بر اثر حملات گاه و بیگاه سلسلههاى مردم بومى کوهپایههاى زاگرس صورت مىگرفت، فرهنگ وارداتى پیشعیلامى که در الواح نیمه تصویرى نمایان شده بود، در سیلک از بین رفت و از دورهIV پا فراتر نگذاشت که این وضع نزدیک به دو هزار سال ادامه یافت.
سیلکV (؟ - 1200 ق.م): در این دوره، مردمان جدیدى در سیلک ساکن شده بودند. آنها سفالینههاى خویش را با استفاده از چرخ مىساختهاند. سفال در این دوره، به رنگ خاکسترى یا خاکسترى مایل به سیاه و گاهى نیز قرمزرنگ است. در برخى از سفالهاى این دوره، نقوش سفیدرنگى به صورت معرق وجود دارد که از طرحهاى هندسى ساده یا نقوش برجسته تشکیل شده است. از این دوره، به دلیل این که آثار کشف شده از گورستانى به دست آمده است، بهعنوان دوره گورستان «الف» نیز یاد مىشود. قوریهاى لولهدار که لولههاى آنها تقلیدى از منقار پرندگان بوده است، انواع تنگ، لاوک (تغار بزرگ که سایر ظروف سفالى را در آن نگهدارى مىکردند)، ظروف سهپایه و صافى، از مهمترین سفالینههاى ساخته شده در این دوره است.
همچنین از این دوره، ظروف لولهدارى با نام «شیرمک» ساخته مىشده است که برخى از آنها دستهدار و برخى دیگر بدون دسته بوده است. این ظروف، کار شیشه شیر کودکان امروزى را انجام مىداده است و کودک با مکیدن لوله ظرف که تا نزدیک کف ظرف امتداد داشت، مىتوانست از شیر درون آن استفاده کند. شیرمکها اغلب از گورهاى کودکان یا مادرانى که به همراه فرزندان خود دفن شده بودند، به دست آمده است.
از دیگرظروف این دوره، مىتوان به ساغرهاى پایهدگمهاى و لیوان و فنجان اشاره کرد. ظروف سهپایه هم که در حقیقت بشقاب یا کاسههاى پایهدارى هستند و بهعنوان ظرف میوهخورى یا آتشدان و منقل کاربرد داشتهاند، از گورستان «الف» به دست آمدهاند.
علاوه بر اینها، در این دوره، نوعى کوزه ساخته مىشده که داراى دو حلقه در قسمت بالایى یا گلویى و حلقه دیگر در قسمت پایینى ظرف بوده است که با عبور ریسمانى از این حلقهها، مىتوانستهاند کوزه را به گردن یا شانه خود بیاویزند یا این که آن را از مرکب خود آویزان کنند. از این ظروف، به عنوان «کوزه مسافر» نام برده مىشود. نکته مهم میان سفالینههاى دوره گورستان «الف» این است که سفال در آن خاکسترى رنگ است، اما برخلاف دورهIV پوسته درخشانى دارد. همچنین شباهت بسیار فراوان ظروف این دوره، با ظروف یافت شده از منطقه قیطریه تهران و نیز روش دفن آنها به همراه مردگان، بیانگر این مطلب است که ساکنان جدید منطقه سیلک با ساکنان منطقه قیطریه از یک نژاد بودهاند و هنر سفالگرىشان نیز منشأ یکسانى داشته است؛ چراکه همزمان با سیلکV ، سفال خاکسترى با پوستر درخشان در قیطریه نیز تولید مىشده است.
سیلک دوره VI مربوط به (1500-1000 ق.م): سفالینههاى این دوره از گورستانى موسوم به گورستان «ب» به دست آمده است. از این رو این دوره به نام سیلک B نیز شهرت دارد. در این دوره برخى از سفالینهها بدون نقش هستند و رنگ خاکسترى مایل به سیاه دارند. گاهى نیز به سفالینههایى برمىخوریم که تنها با رنگ قرمز پوشیده شدهاند. از خصوصیات بارز این دوره تولید قوریهایى با لوله دراز بوده است. این قوریها پوسته درخشانى دارند و معمولاً به رنگهاى نخودى، قهوهاى و قرمزند. بر روى این ظروف به نقوش متنوعى از طرحهاى هندسى همچون دایره، خورشید، طرح شطرنجى، گل پنجپر گرفته تا نقوش حیوانات افسانه مانند گاو و بز بالدار، اسب شاخدار و همچنین انسانهاى جنگجو، شکارچیان و کشاورزان برمىخوریم. بیشتر طرحهاى این دوره نمادین است که معنا و مفهوم خاصى در بر دارد. این طرحها برگرفته از پیکر جانوران و پرندگان است که به صورت انتزاعى ترسیم شدهاند.
همانطور که گفته شد ساخت ظروف لولهدار از جمله قورى، در این دوره رواج فراوانى داشته است. از آنجا که این سفالینهها را به همراه مردگان دفن مىکردهاند، گیرشمن آنها ظروف تدفینى نامگذارى کرده است.
از دیگر ظروف این دوره مىتوان به ظروف لولهدار به همراه دسته اشاره کرد که وجود دسته در این ظروف تقریباً مختص این دوره است چرا که در دوره قیطریه که ظروف آن شباهت فراوانى به این دوره از سیلک دارد تنها به دو نمونه از ظروف لولهدار برمىخوریم که در آنها دسته وجود دارد. ظرف دستهدار دیگر این دوره نوعى ظرف شبیه کاسه است که در قسمت تحتانى آن سوراخهاى ریز بسیارى وجود دارد. این ظرف به عنوان آبکش یا صافى کاربرد داشته است. انواع کوزه با یک یا دو دسته با گردنهاى کشیده یا کوتاه، قدحهاى گوناگون که به لبه برخى از آنها سر بز یا جانوران دیگرى متصل شده است، انواع کاسه، لیوانهاى متنوع و فنجان در اندازههاى گوناگون از مهمترین ظروف این دورهاند که هنرمندان سیلک با حوصله و ظرافت فراوان به تزیین آنها پرداختهاند.
نکته جالب در این میان شباهت فراوان نقوش سیلکVI با نقوش سفالینههاى یونانى است. برخى از محققان علت این امر را داد و ستد میان مردمان سیلک و یونان مىدانند و احتمال مىدهند که این ظروف توسط بازرگان به یونان برده شده و سپس هنرمندان جزایر شرقى یونان و کرت از آنها تقلید کردهاند.
با نگاهى به سفالینههاى سیلکB و دوره سیلکV چنین مىتوان نتیجه گرفت که شباهتهاى چندى بین این دو دوره وجود دارد. به عنوان مثال کوزههاى بدنه کروى و بطریهاى گردندراز و دستهدار که در دوره سیلکV ساخته مىشد، در سیلکB نیز وجود داشته است. با این همه ساخت بسیارى از ظروف دورهV در سیلکB کنار گذاشته شده است، مانند ظروف سهپایه، کاسههایى با بدنه فرورفته، کوزههاى خمرهمانند و ساغرهاى پایهدار. همچنین قوریهاى لولهدراز منقوش، کاسه، پارچهاى قمقمهاى و نقش کنده راهراه بر روى ظروف تنها مختص سیلکB است. و سرانجام استفاده از خاک رس براى ساخت ظرفهایى که از نظر ترکیب و جنسیت مانند ظروف فلزى بوده، در این دوره رایج شده است.